سفارش تبلیغ
صبا ویژن



اینم قسمت جدید داستانم خیلی خنده‌داردر قسمت قبل نیلو علیل شد در جریانید که خیلی خنده‌داراین قسمتم باحالهپوزخند

 

تا خود خونه خندیدیم وقتی رسسیدیم شیدا شیده رو برد تا کمکش کنه ناهار درست کنن

پورانم رفت تو اتاقش منم رفتم بالا که لباسامو عوض کنم که دیدم نیلو عین این پادشاها وایستاده جلو در اتاقشو و منو نگاه میکنه که برم درو واسش واکنم

من-نیلو فلج نشدی ک اون یکی دستتو داریا

نیلو-من یه اسیب دیده ام میفهمییییییییییی؟حالا دهنت ره ببند و بیا درو واکن

با عصبانیت نگاش کردمو  زیر لب دوتا فحش دادمو و درو واکردم و گفتم

-بفرمایید

-درو ببند کزت

-همون متشکرم فرض میشه

-هر جور راحتی فرض کن ولی من که تشکر نکردم

با صورتی شبیه به این"_______"گفتم

-کاری نکن بزنم اون یکی دستتو من بشکونما

-هه هه شب بود سیبیلاتو ندیدم

بحث بی فایده بود فرد مورد نظر پروتر از این حرفا بود یه سری تکون دادمو و خواستم برم اتاقم که گفت

-چی شد گرخیدی ؟

یه لبخند شیطنت امیز زدمو گفتم

-تو یه اسیب دیده ایی ...نباید روحیتو از دست بدی که...مراعات حالتو میکنم برادر علیل من...

یه نگاه خوشگل انداخت به منو و منم با خنده رفتم لباسمو عوض کنم

هنوز وسایلمو جا به جا نکرده بودم که نیلو صدام زد...

حنجره خودشو پاره کرده بود فکر کردم بلا ملایی سرش اومده عین جن زده ها پریدم تو اتاقش و گفتم چی شده؟چتهههه؟

با بی تفاوتی گفت

-هیچی ...شارژ گوشیم داشت تموم میشد صدات کردم بیای بزنیش به شارژ

با حالت عصبی یه دست تو موهام کشیدم و گفتم

-به شما بیمه درمانی تعلق میگیره؟روانی 99درصدی به قران

لبخند زدو و گفت –لازمه از اون یکی راه وارد عمل شم یا گوشیو میزنی شارژ؟

یهو افکار خبیثانه ام عود کرد و خواستم اذییتش کنم بنابراین گفتم

-پاشو........و.....خودت......کارتو.....انجام .....بده....باااااااااااااااای

با بی تفاوتی به قریاد های خوش اهنگ نیو رفتم تو اتاقمو شروع کردم به اهنگ گوش دادن تقریبا 10 دیقه ایی میشد ک اهنگ گوش میدادم اومدم برگردم سمت در اتاثق که دیدم شیده با موهای ژولیده و لباس های کثیف جلوم وایستاده...چشام گرد شد هنذفریمو از گوشم دراوردمو و گفتم...-خوبی؟

شیده-نیلو...عصبانیه...غذا ...سوخت....پوران ...ترکید از خنده....من هم فکرکنم مریضم...شیدا...تو شکه ک چرا تخم مرغا باد کردن؟

من-واقعا شما فعالینا همه اینا در عرض 10 دیقه ؟باشه باشه بریم ببینم چیکار میتونیم بکنیم؟

رفتیم پایین پوران لم داده بود جلو تلویزیونو و با خنده کانالا رو بالا پایین میکرد

نیلو عین میر غضب نشسته بود بغل شومینه و اهنگ گوش میداد و تو افکارش شنا میکرد و روپایی میزد

شیدام که بقول شیده هنگ بود....

یه اه از سر بدبختی خودم کشیدمو گفتم

-یعنی خاااااااک بر سرتون دودستی ببین با کیا شدیم 75 میلیون نفر...اخه شد من یه دیقه در حالت ارامش باشم بعد شما طوفان برپا نکنین؟

با کمک شیده اشپزخونه رو تمیز کردیم با هزار بدبختی از داش نیلو علیلمان اجازه گرفتیم که طبق شرایط خاصش که بخوره تو اون سرش بریم پیتزا بخریم با ماشین حضرت اقا....

رسیدیم دم یک پیتزا فروشی ..شیده رو فرستادم بره پیتزا بخره و منتظر تو ماشین نشستم .حدود 20 دیقه بود ک منتظر بودم ولی از شیده خبری نبود ...پیتزا فروشیم خلوت بود پس این دختره کجاست؟

.


.

.

.

 

برو...نظر ...بده ...افرینخیلی خنده‌دار

 


[ چهارشنبه 93/11/29 ][ 5:22 عصر توسط Shaghayegh.d ] نظرات ()