نظرات ارسالي
+
آيت الله العظمي بهجت رحمت الله عليه:
خدا مي داند يک صلواتي را که انسان بفرستد و براي ميتي هديه کند،
چه معنويتي، چه صورتي، چه واقعيتي براي همين يک صلوات است!
شب جمعه است، با قرائت چند آيه از قرآن و هديه آن به اموات، يادي از آنها کنيم.
(اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم)
به نيت همه مادر ها و پدر هاي کاربران و عزيزان ديگر از دست رفته کاربران پارسي يار



شهيد هادي
96/11/27
هما بانو
* به نيت" مادر گرامي خانم قافيه باران "عزيز.. "خانم کوثر" خواهر کاربر گرامي خانم بهدونه" .. "مادر گرامي خانم سميه" عزيز.. "مادر گرامي خانم نگارستان خيال" .. و " پدر خانم يگانه" و" پدر خانم همراز "و "پدر خدا بيامرز خودم ".. و همه عزيزان از دست رفته شما کاربران بزرگوار *
هما بانو
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم
شبستان نور
ممنون از شما مشکين قلم گرامي....
در انتظار آفتاب
اللهم صلي علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
some one...
93/11/13
+
شيخي را در راه ديدم که تند و هراسان پبش ميرفت.گفتمش يا شيخ به کجا چنين شتابان؟گفت :برو کنار ريختم
sheida.a.a
93/11/29
+
دختره بدون آرايش واسه گواهي نامه رفته اداره پليس +10
.
.
بردنش سربازي :)))
:D
sheida.a.a
94/10/19
+
يکي از آرزوهام اينه که وقتي با گوشي يه عکسي رو نشون کسي ميدم
هي نزنه چپ و راست
بقيه عکسا رو هم ببينه ...
آخه بزغاله گوشي شخصيه منه يا آلبوم عکس عروسي بابات ؟ :D
sheida.a.a
94/10/19
+
يکي از دلايلي که خودکشي نميکنم اينه که…
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ميترسم بميرم
والا،شانس ک نداريم :-|
خدايا كمكم كنيد
95/3/19
+
در *پارسي يار * هر کسي يک وظيفه اي دارد
"سنگ صبور" با زحمت زياد از آبادي هاي ديگر بافتني هاي زيبا برايمان مي آورد
با نقل هاي طنز "ماه من " شب نشيني هايمان گرم تر مي شود
"هور" هر سحر را ترانه اي مي سرايد و "آواي روستا" با متانتي که از چهرا اش مي بارد دنبال قافيه مي گردد
"چلچراغ شهادت " در خورجين ش هميشه کتاب دارد
"راه کمال" هميشه بدنبال عکس ها و نقش هاي زيبا است تا براي ميهمانها نقل کند
پارسي نامه
95/1/24

پيام هاي روزانهء "شبستان" هميشه سر در محفل ما هست
"همراز" بار سياست را بر دوش مي کشد
غذاهاي خوشمزهء "همابانو" تا ده آبادي بالاتر از خودمان زبانزد شده است
"نگارستان خيال " نقاشي مي کشد
"زهرا.م" از چادرسياه دوست داشتني اش مي گويد
پسري به نام "اسپايکا" در جستجوي سفر به کهکشان راه شيري است
"مهنا" و "نيلو" برادرزاده هاي "خان" هر روز گيس کشي راه مي اندازند و به اين ترتيب تفريح " ديافه" و "آواي من"
مي شوند
"کيان" محافظ گله هاي آبادي هست و براي همين چندين بار با "کميل" و "سلمان فارسي " با غريبه ها بزن بزن گردو خاک براندازي را راه انداخته اند
شيخ " ...... " جماعت را هر روز موعظه مي کند طوري که هيچ کس چشم ديدن آن را ندارد
"اختصاصي" بچه شر آبادي ما عاشق دختري از دهي شده که سالهاست بر سر آب با آنها دعوا داريم
اين "گل مينا" هست که بر تمامي اين نقل ها مهر تاييد ميزند