سفارش تبلیغ
صبا ویژن



سیلامممممممممممممممممممممممپوزخندمن امده امممممممم مؤدباینم پست جدید داستان ...من همچنان از همه کسانی ک نظر میدن ممنونمممممممممگل تقدیم شماو اونایی ک نظر نمیدن همزبونخب از اونام ممنونم ....به هر حال از یه راهی حداقل به من دلگرمی بدین با تشکرمشکوکم

 

همین که درو واکردیم با چهره ی غضبناک نیلو مواجه شدیم گیج شدم

من-هه...هه چ جالب فکر کنم اشتباه اومدیمترسیدم

شیده - ههههه....ار ه ه ه ه....اشتباه اومدیم انگار خب خوش گذشت خواهرم خدافظ

.

.

.

یهو نیلو نیلو داد زد

-شقایققققققققققققق......شیدههههههههههههههههه

و شیده زد زیر گریه الکی و  شروع کرد به حرف زدنگریه‌آور

-نیلو ...به خدا غلط کردیمممم حواسمون نبودددد...ببخشید...توروخداااا ...ما بی تقصیریمممممم

نیلو - خاک بر سرتون مردیم از گرسنگی ..کدوم گوری بودیننننننن؟

شیده یهو گریه رو تموم کرد و دوتایی با هم گفتیم:

-گرسنتههههههه؟؟؟؟؟؟؟وااااای

نیلو - اره دیگ

شیده-ما...ما فکر کردیم ...تو ....تو

با ارنج زدم تو پهلو شیده و گفتم:

-اره ما فکر کردیم تو گرسنه نیستییییمؤدب

نیلو یه اخم کرد و جعبه های پیتزا رو گرفت شیدا با موهای ژولیده اومد بیرون و با بی حالی گفت:

-چه مرگتونه؟...یعنی چی؟

بعد تا جعبه های پیتزا رو دید یه لبخند گشاد زد و گفت:

-اخ جوووون غذااااااپوزخند

پورانم که معلوم بود تا حالا خواب بوده ...خوابم گرفت

یه لبخند بی جونی به شیدا زدم و گفتم:

-انگاری خیلی گشنت بودها...

شیدا-پ ن پ  معلوم هس شما تا الان کدوم گوری بودین؟

پوران -شیدا راس میگ عشقم...شیدا لایک...شما باعث شدین ما این سگ وحشی رو تحمل کنیم...

داشتیم میرفتیم تو ک همینجوری که وارد خونه میشدیم گوشی پوران زنگ خورد و رفت سمت گوشیش ...بعد با یه چشم غره و اوف تلفنو جواب داد:

-سلام...خب که چی الان چیو میخوای ثابت کنی؟....هه لایک واقعا.....چیکار کنم هااا؟.......اصلا برام مهم نی هرکاری میخوای بکن.....خفه دیگ بای...

ما 4 تا خیلی شیک داشتیم فضولی میکردیم همین که تموم شد  با هم گفتیم :

-کی بود؟

زد زیر خنده و گفت:البیشعوران گم شین بریم ناهار بابا

شیدا -بگو دیگه الان حس فضولیم غالب شده بر حس گرسنگیم...

پوران دوباره خندید و گفت:نمیگم تا جونتون در اد

شیدا-اگر نمیشناختمت فکر میکردم bfات بود اما از اونجایی که کسی مغز خر نخورده با تو دیوانه دوست شه پس این نظریه اشتباهه....

4 تایی خندیدیم و پورانم قاب گوشیشو پرت کرد سمت شیدا...

 

شیدا قاب رو رو هوا قاپید و گفت:

-فردا میفروشمش و پولشو میزارم تو حساب ...

بعد با حالت خریدارانه نگاش کرد قابو و گفت:نکته بین

-هزار تومن می ارزه؟

پوران-گمشو...از زندگی تو ارزشش بالاتره...

من-هزار تومنم ...هزار تومنه...پول لازمیمم میفهمی؟پول لازممممممممم

پوران-خاک بر سر گداتون اونم مال شما سگ خورد

نیلو-عمت خورد بیشعور....ع*

شیده خندید و گفت :

-اصن خفه شین من گشنمه...

یهو نیلو گفت:اه دیدین چییی شددددد؟

همه با هم گفتیم چی شد؟

نیلو با یه لحنه مسخره گفت:

-دستم ولو شد خخخخخ غذای جراردو ندادم ..من برم غذاشو بدم بهش...

من و شیده یهو داد زدیم

-نههههههههههههههه

نیلو - نه و مرگ چتونه؟

شیده با من من گفت:

-ن ...نه ...نرو تو حیاط ...م ...من میرم غذاشو بدم

نیلو-بیخیال شو...جرارد مادر پدرتو میاره جلو چشات  وحشیه...

شیده یه  هه مسخره امیز گفت و ظرف غذای جراردو برداشت و رفت...یه 2 دقیقه گذشت که دیدم یکی جیغ میزنه کمکککککککک...4 تایی همو نگاه کردیم و دویدیم سمت در ورودی ...شیده شلوارش تا روی زانو پاره شده بود و نصف شلوار تو دهن جرارد بود و جرارد دنبال شیده کرده بود نیلو نشست رو زمین و غش غش خندیدخیلی خنده‌دارشیدا جیغ زد

-بگو وایسهههههه خورد بچه رووووووووووووووااااای

.

.

 

.

.

..

.

.

.

چیه؟منتظری ادامشو بگم؟نخیررررر تموم شد...حالا این ک شیده میمیره یا نه رو تو پست بعدیم میفهمی اگر برات مشکل نیس یه نظر بده ...دمت گرم خیلیم اقاییمؤدب

 

اینم پیتزا:



واااای خدا گرسنم شد...دهنم آب افتاد





[ جمعه 93/12/15 ][ 6:47 عصر توسط Shaghayegh.d ] نظرات ()